سه شنبه ۲۳ اردیبهشت ۰۴

بعثت؛ نوري در دل، شوري در جان

به برترين مرجع خبري فيلم و سريال خارجي خوش آمديد.

بعثت؛ نوري در دل، شوري در جان

۱۹ بازديد

پيشنهادهاي تاريخي كه وضعيت جهان را به طور كلي و زندگي در محيط بعثت را به طور خاص توصيف مي كند ، نمودار خوبي از زمان ترسيم نكرده و تصوير جالبي از زمان ارائه نداده است. آب و هوايي كه پيامبر در آن مبعوث شده اند ، اساسي ترين مشخصات “جامعه بشري” را ندارد. فقط …

سايت مرجع :
بعثت؛ نوري در دل، شوري در جان

بعثت؛ نوري در دل، شوري در جان https://local-news.ir/بعثت؛-نوري-در-دل،-شوري-در-جان/ اخبار استاني Thu, 11 Mar 2021 23:52:57 0000 اخبار استاني https://local-news.ir/بعثت؛-نوري-در-دل،-شوري-در-جان/

پيشنهادهاي تاريخي كه وضعيت جهان را به طور كلي و زندگي در محيط بعثت را به طور خاص توصيف مي كند ، نمودار خوبي از زمان ترسيم نكرده و تصوير جالبي از زمان ارائه نداده است. آب و هوايي كه پيامبر در آن مبعوث شده اند ، اساسي ترين مشخصات “جامعه بشري” را ندارد. فقط …

سايت مرجع :
بعثت؛ نوري در دل، شوري در جان

پيشنهادهاي تاريخي كه وضعيت جهان را به طور كلي و زندگي در محيط بعثت را به طور خاص توصيف مي كند ، نمودار خوبي از زمان ترسيم نكرده و تصوير جالبي از زمان ارائه نداده است. آب و هوايي كه پيامبر در آن مبعوث شده اند ، اساسي ترين مشخصات “جامعه بشري” را ندارد. فقط يك ششم جمعيت عربستان سعودي شهري بود و بقيه چادر و صحرا ، آفتاب سوزان و شن و ماسه سوزان كوير مانند شلاق بر روي بدن باديه نشين عمل مي كردند. فقدان تمدن قبلي و نبود جاذبه هاي طبيعي و عدم رويه هاي انساني ، تمايلي براي نگاه به اين منطقه از خارج ايجاد نكرده و ساكنان سرزمين هاي ديگر را به آن سرزمين جذب نكرده و هيچ فاتحي را فريب نمي دهد. تسخير او رئيس قبيله – در سرزميني كه از بدو تأسيس خود منظره اي زيبا و سرزنده نديده بود – بر كشور حكومت مي كرد و پادشاه پوشه هايي بود كه در كنار آنچه قبيله خارجي ديگري مي دانست ، نشسته بود. سرگرمي هاي روزمره ساكنان آن سرزمين چند “قلاب” بود: آنها “شير” مي خوردند و بر روي “شتر” مي نشستند ، “شمشير” را در دست داشتند و “شر” را تنظيم مي كردند. اگرچه آنها شجاع و مهمان نواز بودند و شعرهاي سربلندي مي خواندند ، “غارت” و “غارت” سكه هاي رايج در ميان آنها بود ، تا آنجا كه “قطمي” در شعر خود گفت:
“و گاهي اوقات فقط اگر برادر خود را براي پسر اول برادر خود پيدا كنيم.”
[كار ما غارتگري است] گاهي اوقات ما به “بكر” – برادر خود – حمله مي كنيم و اين لحظه اي است كه خود را براي غارت برادر خود تنها مي بينيم. (كامل در زبان و ادبيات ، نسوز)
بررسي سه كلمه “باسوس” ، “شانفري” و “فجر” در مدخل لغت نامه ها و دائرlopالمعارف ها براي شمارش برخي از بسياري از اين غارت ها كافي است ؛ و اگر “بت پرستي” ، “كشتن دختر” ، “مستي” ، “قمار” و “سقط جنين” به اين عادت ها اضافه شود ، “معماي” زندگي غم انگيز و نفرت انگيز جهل كامل خواهد شد.
در ساير نقاط جهان اوضاع بهتر نبود. در يونان ، ايران ، اسپانيا ، چين ، آفريقا و مناطق مختلف اروپا آتش سوزي در حال انباشته شدن و درگيري هاي داخلي و يا تهاجمات خارجي يا هر دو روابط اجتماعي درهم شكسته و زنجيرها بود ، روح در تاريكي جهان. مرده بود ، فرشته بشريت از بين رفته بود و شيطان وحشيگري و وحشيگري در تمام وجودش ظاهر مي شد ، در آن ويراني تدريجي كه زندگي ناميده مي شود:
ستاره اي درخشيد و ماه مجلس قلب شكسته و دوست ما شد
مردي در ميان همان مردم برخاست تا قيامت را برانگيزد و شورش را در روح ها برانگيزد ، افكار و ايده هاي ساكن رسوب را ريخته و روان كند:
“اين فكر ، چون آب است ، تا روح جهان لطف كند
“بعضي روزها كه كند هستند ، تاخيري بزرگ دارند و رنگ آنها باير و تيره است.”
اين “نوح” بود كه سكان كشتي نجات مرد را به دست گرفت و او را از موج هاي خشن و شكننده فتنه و آشوب نجات داد. اين “ابراهيمي” بود كه به هسته جهل و تعصب رفت و نارستان سوزان نمروديان جاهلي را “گرفت” و “سلام كرد” و او را به گلستان تبديل كرد. اين “يعقوبي” در هنگام عزيمت يوسف بود كه انسانيت داشت ، قلبي پر از اشك و اشك ، و يوسف منتظر بود تا از گودال عقلانيت و شرارت بيرون بيايد. “يوسف” عدالت و پاكي بود ، تا از كنترل جرم و آزار و اذيت خارج شود و در قلب زليخاي خود بنشيند تا مصر را گرسنه زندگي انسان اداره كند و آن را با نتيجه دانش و عدالت غني و غني كند. اين “كليمي” بود كه به فرمان خداي خود و كلام الهي خود فرعون را به غرور و استكبار كشاند. اين “عيسي” بود كه به بشريت و فضيلت جان تازه اي بخشيد و بدن مرده را كور كرد خداوند غيريهوديان را منور و پرستش ديده است. اين “محمد (ص)” بود ، قرآن مجسم ، كه از ارتفاعات بشر فرود آمد و آنها را تحقير كرد ، گنجينه هاي ذهن آنها را انداخت و توانايي هاي آنها را به آنها نشان داد:
“عشق وقتي كبد خونين را پيدا كرد گريه كرد. حسن وقتي متخصص يافتند لرزيد
ناخواسته آرزوك زندگي را در آغوش گرفت و دنياي ديگري يافت
“اين خبر از گاردون به محله ابدي پرده درها رسيد.”
و اتفاقاً “نعنا” “بعثت” ناميده شد ، كه به معناي نعمت بزرگ است ، و چه نعمتي بزرگتر از اين كه هوا را ترك كنيم و به خدا برسيم؟!
وي نزديك به چهل سال از اصول دعوت انبيا و رسولان عادي حقيقت پيروي كرد و تحت هدايت فرشته اي زندگي كرد كه با او از فضايل اخلاق و فضايل اعمال محروم شده بود. “و باشد كه خداوند با دور انداختن بيشتر دارايي هايم از طريق لياقت اخلاقي ملايكث يسلك فاطيما كان لدن آلمكرم و علم ، با او و قرن هاي بعدي او در صلح باشد” (نهج البلاغه ، خطبه 192 (قاش)). در اين زمان او گاهي به بيابانها مي رفت و با تأمل به آيات الهي مي نشست تا اينكه به فضيلت ، تقوا و پاكي خود مشهور شد. اكنون ، در چهل سالگي خود ، او با كيسه اي پر از خرد و تدبير ، فكر و عبادت ، تجارت و تجارت ، چوپاني و تحقق ، و نمادي از “اعتماد” به افتخار اعلام پيام در ميان مردم ظاهر شد. بر روح و قيامت شعله ور شد. محمد (ص) ارتش را براي اين كار آماده نكرد و لشكركشي نكرد ، تنها سلاح او “شمشير” در دست دوست و دشمنش بود. او منشور بشر را با سرمايه “ذهن” (ربahه نعمتي براي جنون است) و اساس اخلاق (و اكنون براي آفرينش بزرگ) و بهره مندي از “رحمت” خدا (و براي اين كه خدا داشته باشد) آنلاين و آنلاين كرد. رحمت) با دعوت جبرئيل ، او مردم را در اطراف محور “الله” و نام “پروردگار” جمع كرد. او توجه خود را به بت ها معطوف به مركز علم ، قدرت و خرد كرد ، به طوري كه افكار پراكنده يك طرفه شد و انديشه هاي پراكنده توحيدي شد؛ او به چرندگان و گوسفندان نگاه كرد تا جايزه را چرا دهند ، خورشيد و ماه را مشاهده كند ، اوقات نماز و روزه را رعايت كند و روح را براي قدرت بدن پاك كند. “در مورد بعضي از دوستان: بياييد به خورشيد و ماه پشت سر خود نگاه كنيم ، ما پرتگاه ، دانه و كوه را مشاهده خواهيم كرد” (بحارالانوار ، ج 79 ، ص 351) و بنابراين سرهاي خوابيده بيدار شدند.
لازم به ذكر است كه او خود از هوش كامل برخوردار بود ، اما با وجود هوش كامل ، هرگز با ريشه عقل خود با مردم صحبت نمي كرد: “بگذاريد سخنان پيام آور خدا ذهن را به ذهن خود بسپارد” (كافي ، جلد 1). ص 23) ، اما بر اساس ذهن گيرنده و توانايي او به مكالمه پرداخت و از اين نظر نقش او را به مردم يادآوري كرد: “ما ، دوستان پيامبران ، به مردم دستور داديم كه مطابق قول او صحبت كنند. ” و اين توانايي يكي از رمزهاي موفقيت وي بود. او ساختارهاي قبيله اي را تخريب كرد و “امت” را ايجاد كرد ، كه بهترين امت است ، “من يك امت خوب هستم ، تا مردم را بيرون كند.”
وي در سن 23 سالگي ، موضوعاتي را تنظيم كرد كه سالها به طول انجاميد و روحيه هاي متفاوت و گاه مخالف را خواستار شد. اين قلب مردم را به يكديگر معطوف كرد و نفرت آنها را نسبت به يكديگر از بين برد. “اناف” آنها را به “لطف” و خشم آنها را به “آنلاين” تبديل كرد.
“به اين دو قبيله كاوس و خزرج مي گفتند. ديگري داراي يك جام خون آشام بود
“آرزوهاي قديمي عليه مصطفي در پرتو اسلام و پاكي از بين رفت.”
يكي از معجزات معاد جمع آوري پراكندگي اعتقادات و آوردن تنها دين در جامعه است به گونه اي كه اعتقادات قبلي را منسوخ كرده و قلبها را تسخير كند ، جايي كه نام آن با عظمت ذكر شده است. وي در قرآن خود اهداف اين مأموريت خود را عنوان كرده است: 1- تربيت مردان در برابر عدالت 2- نشان دادن آيات الهي 3- آموزش كتاب و تبيين حقايق نظري جهان 4- حكمت ، كه نبايد در راه تكامل و “تغيير دين” انسان باشيد – امر به معروف و نهي از منكر 6- زنجيرهاي گران قيمت را كه به روان انسان آسيب مي رسانند و سنگين مي كنند ، بلند كنيد.
قانوني كردن جامعه و گردآوري همه آنها در يك برنامه واحد و پايان دادن به هرج و مرج جامعه بحران زده قسمت ديگري از سوابق روشنگرانه بعثت است.
او با اين اهداف سنگين ، ملتي را از زير يوغ برده داري و بردگي رها كرد ، آتش اختلاف را خاموش كرد و با استكبار سياسي ، اقتصادي و فرهنگي جنگيد و هواي نفس سلطه بر فرد ، سلطه طاغوت بر جامعه و افراد نسبت به سرنوشت خود. دكترين او را قرار دهيد. “تجديد حيات از اخلاق نجيب ساخته نشده است” (بحار الانوار ، ج 16 ، ص 210)
همه اينها دستاوردهاي بعثت بني اميه است كه به مدرسه نرفته و درسي خوانده نشده است:
نويسنده من ، كه به مدرسه مي رفت و نمي نوشت ، به يك معلم مشكل ساز براي صد معلم تبديل شد
به راستي ، آن چيست كه در اوج تاريخ قرار دارد و اين مرد ساده (امي) در جهان و انسان نقش داشته و باعث شورش شده و ساخته شده است تا مجذوب روح خدا شود؟
بله ، اين “محمد (ص)” است كه “مخلوق مومن خدا” قبل از اينكه “پيام آور خدا” باشد. او كيميا كرد و پارك “بشريت” را از نمكزارهاي عربستان محاسبه كرد و تعبير بشريت را در يك اكسير باشكوه در دو كلمه قرار داد: “پرستش حقيقت” و “پرستاري مردم”:
اگر در اين دو قرن ثانيه اي طول بكشيد ، مطيع خدا باشيد و از مردم محافظت كنيد. »
ما با مسئوليت بزرگي در اينجا هستيم تا از اين ميراث گرانبها و آن محافظت كنيم:
“روزگاري ، هيچ كس عشق را نمي ديد ، اكنون چشمهاي جهان نگران من و تو هستند.”
و صلح

48

سايت مرجع :
بعثت؛ نوري در دل، شوري در جان

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.